پیتردراکر، پدر مدیریت جدید
پیتردراکر، پدر مدیریت جدید
پیتر دراکر را پدر مدیریت جدید میدانند. کسی که حدود 75 سال از زندگیاش را به خواندن، نوشتن، تدریس و مشاوره اختصاص داد.
حاصل این تلاش پیوسته، تثبیت جایگاه دانش مدیریت در ذهن مدیران، سیاستمداران و تصمیمگیران بود. به جرئت میتوان گفت معنای کلمه «مدیریت» پس از دراکر برای همیشه با آن چه پیش از دراکر بود فرق کرد. دراکر ویژگیهای بسیار زیادی داشته که از جمله آنها میتوان به تفکر سیستمی، تفکر استراتژیک، سختکوشی و دارا بودن ذهن تحلیلگر اشاره کرد.
اما اگر بخواهیم صرفا بر دو ویژگی او را تأکید کنیم، نباید جریانساز بودن و آینده بینی او از چشممان دور بماند. دراکر بارها در طول زندگیاش ایدههای مختلفی را مطرح کرد که هر کدام به جریانهای مطرح در مدیریت در سراسر جهان تبدیل شدند. مدیریت بر مبنای هدف صرفا یکی از این ایدههاست. در آینده بینی او هم این بس که آن چه درباره اقتصاد دانشبنیان و کارگران دانشمحور مطرح کرد، توصیف نسبتا دقیقی از روزگار ماست.
شناختن پیتر دراکر صرفا آشنایی با یک شخصیت تاریخی نیست. این شناخت میتواند به ما در مدیریت بهتر کسب و کار، تحلیل بهتر محیط، درک بهتر اقتصاد و سیاست و نیز تقویت نگاه نقادانه و تحلیلگر کمک کند . در این مقاله قصد داریم در مورد پیتر دراکر، مدل ذهنیش و سبک نگاه و نگرشش به دنیا و به طور خاص به مدیریت بپردازیم.
پاسخ به دو سوال مهم
1- چرا تصمیم به نوشتن چنین مقالهای گرفتیم؟
1) دغدغه کلاسیک خوانی
کتابها و مقالات و آدمهای کلاسیک (آدمهایی که چند قرن و چند دهه قبل از ما زندگی میکردند و میگفتند و مینوشتند اما نقشی جریانساز در زندگی و در اندیشه و در شیوه نگاه کردن امروز ما به جهان ایفا کردند.) مطالعه شوند.
کلاسیک خوانی در بسیاری از رشتهها رواج دارد، به عنوان مثال در روانشناسی فروید و یونگ و … در ادبیات، سعدی، حافظ ، مولانا و … اما در حوزه مدیریت و توسعه فردی این کار چندان رواج ندارد و حتی بی ارزش تلقی می شود بنابراین لازم است در این حوزه هم کلاسیک خوانی رواج پیدا کند.
2) ظهور نویسندههای امروزی با ریشه فکری غیرعمیق
در دوره حاضر تعداد زیادی نویسنده که ریشه فکری عمیق و اندیشه ساختاریافته ندارند پیدا شدهاند که تک مفهومها و تک پاراگرافهایی از متنهای کلاسیک بیرون میآورند و میفروشند؛ بنابراین نیاز است ما به سراغ نویسندههایی با ریشه فکری عمیق و ساختار یافته برویم و از آنها بیاموزیم.
3) ناشرها
ناشرها به دنبال بازاریابی هستند و نه بازارسازی بنابراین الویتشان انتشار و ترجمه جدیدترین کتابهاست و به انتشار و ترجمه کتابهای قدیمی توجهی ندارند پس این خلا را نیاز است که پر کنیم.
4) مفید بودن کالسیک خوانی
کلاسیک خوانی در مدیریت میتواند مفید باشد، به همان صورت که در فلسفه و هنر و ادبیات و… مفید بودهاند.
2- از بین این همه آدم کلاسیک که در حوزه مدیریت فعال بودند و میشود راجع بهشون حرف زد، چرا پیتر دراکر را انتخاب کردیم؟
1) تقریبا همه توافق دارند که او پدر مدیریت جدید است.
2) خودش تاکید میکند که از اولین کسانی است که کتاب در حوزه مدیریت نوشته است. (نویسندگان دیگر در زمان او در یک حوزه مشخص حرف زدهاند و دراکر اولین کسی است که راجع به کل مدیریت حرف زد.)
3) بسیاری از صاحب نظران دراکر را بزرگترین و مشهورترین متفکر مدیریت قرن 20 میدانند که به چند نمونه اشاره میکنیم:
• جیم کالینز:
یکی از معروفترین کتابهای جیم کالینز در حوزه مدیریت کتابیست به نام “LAST TO BUILT“، ساختن برای ماندن، و این در حالی است که وی اسم کتابش را میخواسته بگذارد “RIGHT WAS DRUKER“، دراکر درست میگفت.
• ادوارد دمینگ:
جایگاه دراکر در مدیریت مانند جایگاه انیشتن هست در فیزیک!
• مارشال گلداسمیت:
وی همواره میگفت: “قهرمان زندگی من دراکرهست”.
در لحظات قبل از مرگ دراکر وقتی به ملاقاتش رفته بود گفت: “اگر در لحظه مرگ به نقطهای برسم که کسی این حسی که من به دراکر دارم رو به من داشته باشد من به موفقیت رسیدهام. و من چقدر این آدم را تحسین میکنم و برام قابل احترامه و روی من تاثیر گذاشته است.”
• وینستون چرچیل:
وینستون چرچیل پس از خواندن کتاب “THE END OF ECONOMIC MAN“، پایان انسان اقتصادی، کتابی که دراکر در سن 30 سالگیاش نوشته بود و منتشر کرده بود، نظر مینویسد و نقد و تحلیلش میکند و به همه کارمندان دولتی توصیه میکند که همگی بخوانندش.
• فیلیپ کاتلر:
اگر به من میگویند “پدر مارکتینگ”، منصفانه است که به دراکر بگویند “پدربزرگ مارکتینگ”.
تاثیرگذارترین آدمی که دید ه ام پیتر دراکر بوده است.
بسیاری ازهم ردههای من و من الگومون دراکر بوده و هنوزم هست.
مخاطبان این مقاله
1- مدیران
شخصی که برای مدیران امروز حرفهایش و نگاهش و تحلیلش مفید باشد.
2- افرادی که کسب و کار کوچکی دارند یا میخواهند راه بیندازند.
یعنی افرادی که به دنبال حرفهای عجیب و غریب و تئوریک نیستند و دنبال ایدهها و توصیهها و نگرشهاییاند که همین الان به دردشون بخوره.
3- فعالان اجتماعی
کسانی که کارشون کسب و کار و کسب سود نیست. به عنوان مثال افرادی که در یک خیریه و یا در یک سازمان مردم نهاد کار میکنند، نه دولتیاند و نه خصوصی و تنها به دنبال تغییر و تحول در جامعه هستند.
4- کسانی که از قلمروی مدیریت و سازمان و کسب و کار به دورند اما دلشان میخواهد دنیای اطرافشان را بهتر بشناسند و بفهمند که چگونه باید به دنیا نگاه کرد؟ چگونه آدمهای اصیل رو از آدمهای تقلبی تشخیص بدهند؟ چگونه متفکران واقعی رو از متفکر نماها تشخیص بدهند و تفکیک کنند؟ و…
5- کسانی که به تازگی میخواهند مطالعه در رابطه با مدیریت را شروع کنند و میخواهند این رشته را بشناسند. چرا که دنیای مدیریت دنیای شلوغ و آشفتهای است و این مهمه که ما از چه دری میخواهیم وارد این دنیا شویم. ورود از درب دراکر میتونه درب مناسبی باشد.